ناز ترمهناز ترمه، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

ترمه دختر ابریشمی

دختری که مثل هیچ کس نیست

رنگین کمانم ..... این روزها فکرم قلبم برای توست و به هر بهانه ای دوست دارم برایت بنویسم . شاید خیلی ساده و عامیانه باشد ولی مهم تراوشات ذهنی ام است که دوست دارم تو از آن مطلع باشی ...نَفَسَم ، زندگی ام ، برای تو هیچ آرزویی ندارم جز اینکه شاد باشی. جز اینکه جسم و جان و روح و روانت سالم و در آرامش باشد. میخواهم خودت باشی. تلاش میکنم بپذیرم که تو تکرار زندگی من یا پدرت نیستی. هر طور باشی دوست دارمت.... این روزها می اندیشم، مادرشدن نه تنها شجاعت میخواهد، بلکه شجاعت هم می آورد! باید بدانی مواجهه با ترس و نگرانی از فازهای جدید زندگی ست که دیدی نسبت به آنها نداری و از این پس در تمام طول زندگیت ادامه خواهند داشت! باید بتوانی از خودت و بچه ا...
20 مهر 1393

سونوگرافی سه بعدی هفته 25 بارداری

رنگین کمانم .... 16 مهر برای من و بابا محمد روز خیلی خاصی بود، حتما می تونی حدس بزنی چرا؟ برای اینکه عزیز دلم، برای اولین بار ما صورت خوشگل و ناز تو رو تو سونوگرافی سه بعدی دیدیم. شب قبلش که بی تاب بودم و پر از استرس و اصلا نتونستم  خوب و راحت بخوابم ...صبح اول وقت با محمد رفتیم سونو گرافی خانم دکتر ملکی که حدود ساعت 11 نوبتمون شد و رفتیم داخل ... پرنسسم قربونت برم الهی وقتی عکس صورتت و روی مانیتور دیدم نمی دونی چه احساس قشنگی بهم دست داد. باورم نمی شد این نی نی خوشگل با این همه ادا و اصول همون نی نی توی دل من باشه، اشکهام بی اختیار سرازیر شد. همه وجودم پر از عشق شد برات، دلم می خواست همینجوری بغل...
16 مهر 1393

در آستانه 7 ماهگی

برای تو می نویسم جان جانانم ....  میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانه موجودی دیگر. میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است. نه خود زن های حامله و نه رهگذرها. مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند. انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند. جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو. چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است. یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود. بچه دار شدن مثل یک جادوست. مثل افسانه ای شیرین و عج...
15 مهر 1393

جشن تولدم با نی نی تو دلی

رنگین کمانم ,نازدونه ام .... آدم وقتی یک زندگی را در درونش میپروراند حال عجیبی دارد. توجهش از همه چیز به آن موجود کوچک معطوف میشود که روزهای اول شاید هنوز باورش نکرده اما کم کم وجودش و نشانه های ظهورش پررنگ و پررنگ تر میشود. تکان ها و ورجه وورجه های یک موجود چندسانتی متری را در درون احساس کردن، به تو محبت و جسارتی میدهد که برای هیچ کس جز خودت قابل درک نیست.... دختر قشنگم ، امسال جشن تولدم با وجود تو خیلی متفاوت بود ...احساس غرور می کردم از موجود درونم و انگاری هیچ هدیه و تبریکی برایم خوشایند تر از وجود معجزه درونم لذت بخش تر نبود ...احساس با تو بودن را با هیچ لذت دیگری عوض نخواهم کرد و حتی فکرش هم به ذهنم خطور نمی کند .... امس...
11 مهر 1393

خرید کالسکه ، کریر، تخت پارک

پرنسس زیبای ما ..... شیرین ترین لحظات عمرم را با خرید کردن برای تو می گذرونم نازنینم ....بابایی هم خیلی دقت و وسواس به خرج میده چون دوست داره دخترش بهترینها رو داشته باشه و احساس آرامش کنه . مامانی هم روی حرف ما و انتخاب ما هیچ حرفی نمیزنه و کاملاااا همه چیز و به خودمون سپرده .... یه عصر پاییزی قشنگ همراه مامانی و خاله فاطمه رفتیم فروشگاه چیکو تو پاسداران و ستی رو که بابا برات با دقت نظر فراوان بررسی و  انتخاب کرده بود و خریدیم ...البته من چون عاشق رنگ قرمزم دوست داشتم وسایل دخملمم قرمز باشه . ولی بقیه خیلی موافق نبودن و گفتن رنگ Smoky (دودی) شیک تره .... خلاصه قشنگ مامان یه ست لباس و کفش هم برات خریدیم که ایشالا مبارکت با...
3 مهر 1393

آهنگ مورد علاقه ناز ترمه م

دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو دل سپرده ام من به روی تو دل سپرده ام من به روی تو در دل من است آرزوی تو بخت آینه باشدم اگر مینشاندم رو به روی تو جان جان جان از همه جهان میکشد دلم پر به سوی تو دل به دل ز تو تا تو آمدم قبله گاه من خاک کوی تو دل به دل ز تو تا تو آمدم قبله گاه من خاک کوی تو منکه عاشقم مست و سرخوشم جرعه میکشم من صبوی تو گنج آرزو در دل منی گنج آرزو در دل منی در دلم کنم جست و جوی تو در دلم کنم جست و جوی تو جان جان جان از همه جهان میکشد دلم پر به سوی تو دل سپرده ام من به روی تو در دل من است...
2 مهر 1393

اولین پاییزمون مبارک

قشنگترینم .... نمی دانم تو را به اندازه نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه تو !!! نمی دانم چون تو را دوست دارم نفس می کشم یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم !! ناز دخترم ، ترمه قشنگم ، پاییزمون مبارک این اولین پاییزی هستش که تو با منی ، در وجودمی ، و من خدا رو شاکرم که معجزه اش همراه منه ...عزیزکم الان که برات می نویسم حسابی داری تو دل مامان شیطونی می کنی و منم کیف می کنم .... از خدا می خوام صحیح و سلامت همراه بقیه نی نی ها به دنیا بیایی و پاییزهای زیادی رو کنار هم باشیم و لحظات شادی رو با هم تجربه کنیم . دوستت دارم دخترکم   ...
1 مهر 1393

خرید تخت و کمد

پرَِنسس زیبای ما ..... سلام .... دخترکم امروز روز قشنگی بود ....چون روز خرید کردن برای شما بود . بابایی زحمت کشید رفت دنبال مامانی و با هم اومدن شرکت دنبال من ....نمیدونی با چه ترافیکی مواجه شده بودن و مامانی کلی دلش برای ما سوخته بود که هر روز این مسیر و میریم و میایم و کلاااا دیگه خودش فهمید که چرا ما کمتر بهشون سر می زنیم و کمتر از دست ما دلخور میشه .... خلاصه ساعت 7 شب رسیدیم حسن آباد و خاله فاطمه هم که زودتر رسیده بود به ما ملحق شد . تقریباااا من و بابایی همه فروشگاه های معروف رو رفته بودیم مثل : نی نی سالن ، کپل پا ، ساحل چوب ، آپادانا و خیلی های دیگه !! دوست داشتیم یک تخت و کمدی برات بگیریم که ساده باشه و شلوغ نب...
31 شهريور 1393

سونوگرافی هفته 22

خورشید زندگی ام ، رنگین کمانم ... سلام ... امروز 22 هفته و 2 روز از با هم بودنمان می گذره و من هر روز بیشتر از قبل بهت وابسته میشم و احساس می کنم زمان هم به سرعت داره می گذره تا تو رو زودتر به آغوش بکشم ....لحظه دیدار تو برام مثل یه خوابه و آرزوشو دارم عزیزکم ....ولی الان که تو دلم هستی و بیشتر دوست دارم چون از هر نظر بهم نزدیک تریم و هیچ مانعی بین ما وجود نداره دخترکم .... ولی بهرحال یک روز زمستونی ،تو هم باید فرشته زمینی بشی ای فرشته آسمونی من .... امروز وقت سونوگرافی داشتم و بابایی هم که خیلی دلش برای دخملش تنگ شده بود باهامون اومد ....شیطونکم این لحظه های دیدار تو شیرین ترین لحظات زندگیمه و تصاویرش فراموش نشدنی ....تصویر یک ...
28 شهريور 1393

اولین حرکت های نی نی تو دلی

جوجه طلایی من ..... سلام ... دلم می خواد هر روز برایت بنویسم ولی خستگی فرصت نمی دهد نازنین دخترم .... وارد ششمین ماهِ با تو بودن شدم  و خداروشکر می کنم که همواره با مَنی ....با من نَفش می کشی و معجزه پروردگار همراه من است .... عزیز دلم ، تکان های تو رو حس می کنم و از این بابت حس جالب انگیزی دارم ، یه حس خوب و غریب که باهاش آشنا نیستم ولی بهرحال این حس و دوست دارم چون احساس می کنم خداوند بیش از هر زمان دیگری به من نزدیک است و دستان اوست که بطن مرا نوازش می کند..... دختر قشنگم در تمام این مدت کلی وسایل خوشگل برات خریدیم و بابایی کلی باهاشون ذوق می کنه و میشینه نگاهشون می کنه و خلاصه باهاش داستانها دارم ... خاله فاطمه و ...
25 شهريور 1393