سونوگرافی سه بعدی هفته 25 بارداری

رنگین کمانم ....

16 مهر برای من و بابا محمد روز خیلی خاصی بود، حتما می تونی حدس بزنی چرا؟ برای اینکه عزیز دلم، برای اولین بار ما صورت خوشگل و ناز تو رو تو سونوگرافی سه بعدی دیدیم. شب قبلش که بی تاب بودم و پر از استرس و اصلا نتونستم  خوب و راحت بخوابم ...صبح اول وقت با محمد رفتیم سونو گرافی خانم دکتر ملکی که حدود ساعت 11 نوبتمون شد و رفتیم داخل ... پرنسسم قربونت برم الهی وقتی عکس صورتت و روی مانیتور دیدم نمی دونی چه احساس قشنگی بهم دست داد. باورم نمی شد این نی نی خوشگل با این همه ادا و اصول همون نی نی توی دل من باشه، اشکهام بی اختیار سرازیر شد. همه وجودم پر از عشق شد برات، دلم می خواست همینجوری بغلت کنم، بابا محمد که از شدت ذوق چشم از مانیتور برنمی داشت و خیلی دقیق اندامهای تو رو چک می کرد ....نازدونه ام از بس شیطونی می کردی و با دست و پاهات ور می رفتی ، یک دستت و میزاشتی رو چشمات ، با دستات پاهات و میاوردی بالا و خلاصه کلی از خودت شیرین کاری نشون می دادی خانم دکتر شک کرد که شما پسر باشی !! و منم کلی شوکه شدم !! و چون نمی چرخیدی گفت برم بیرون یه آبمیوه شیرین بخورم تا بتونه دوباره چکت کنه ....خلاصه مجددا برگشتم و مثل یه نی نی حرف گوش کن چرخیده بودی و دکتر تونستند همه جوره چکت کنند ....خلاصه 28 دقیقه طول کشید تا خانم دکتر شما رو بررسی کرد و الحمدلله همه جوره خوب و سالم بودی ...مخصوصا وزنت با توجه به دیابت من خیلی مهم بود که خداروشکر طبق نمودار 780 گرم بود و کاملا نرمال !!!

از سونوگرافی خوشحال و خرامان اومدیم بیرون و کلی از اینکه چه قدر شبیه بابا محمد هستی حرف زدیم . ولی از همه مهمتر سلامتی شما بود که بخاطرش هزاران بار خدا رو شاکرم ...برای شبم قرار گذاشتیم بریم خونه مامان صنوبر (مامان بابا محمد) که خوشحالیمونو با ایشون تقسیم کنیم و فرداشبشم بریم خونه مامانی و او نا رو هم ذوق زده کنیم

وقتی رسیدم سرکار (با کلی تاخیر) عکست و همکارام دیدن و کلی ذوق کردن  و براشون این همه شباهتت با محمد جالب بود !

امیدوارم خداوند کمک کنه تا همه مامانا نی نی هاشونو به سلامت بدنیا بیارن و خیرشونو ببینند ...آمین

دوست داریم کوچولوی دوست داشتنی