اتفاقات خوب و بد این روزهااا
همسفر این روزهای من ... سلام .... در این مدت زمان زیادی که برایت ننوشتم اتفاقات زیادی برامون افتاد و من سخت و آسان درگیرشان بودم . برگشتن به کار و فعالیت اجتماعی از یک طرف ، استرس های این دوران و خستگی های روزمره از طرفی دیگر ....و بستری شدنم در بیمارستان ، همه دست به دست هم دادند تا کمتر بتونم برات بنویسم . دخترکم ، مجبور شدم بخاطر مراقبت از تو ، به دستور دکتر خمسه و بدخش در بیمارستان بستری باشم تا همه چی تحت کنترل باشه ...آخه مامانت دیابت بارداری گرفته و این می تونست برای شما خطرناک باشه . باز خدا رو شاکرم که زود متوجه شدیم و با تزریق انسولین همه چی تحت کنترله ... عزیزکم ، روزهای بیمارستان سخت و کسالت آور بود ولی عشق به تو به م...