تشکر از بابایی محمد
برای تو می نویسم محمد نازنینم ....
پدر آینده .....
تنها وجود تو کفایت می کند مرا ، تا با تمام وجودم حس کنم خوشبختی را .....هیچ می دانی عزیزم ؟؟
همین که هر لحظه صدای آشنایت در گوشم می پیچد و بوی همیشگی ات در مَشام جان .....
همین که هر لحظه آغوش اَمنت گسترده است و آرام بخش جان .....
همین که سرشانه های فراخ مهربانت می آراماند سرم را ، و هر دم می شکوفاند ، لمس سر انگشتان عاشقم تنت را .......کافی ست برای شکفتن غنچه های بکر و شادمانی ......
همیشه باش ای عزیزترین
در این روزهای سخت ویار ، که اجاق خونه مون کاملا خاموش بود ، بابایی محمد هرشب با خستگی تمام مسیر طولانی رو برای گرفتن غذا به خونه مامانی طی می کرد بدون هیچ اعتراضی !! طوریکه صاحب خونه مون صداش در اومده بود !!! . مامانی هم هر شب بخاطر ما مجبور بود غذا درست کنه و واقعاااا این چند وقت خانواده ما رو حمایت کرد که خیلی ازش ممنونیم ....
ایشالا خداوند سلامتی و عمر طولانی و با عزت به همه پدر و مادرها بده ...آمین
31 تیر 93