اولین عیدی نی نی تو دلی - عید غدیر
شاهزاده خانومی ما.....
نی نی تو دلی قشنگم .....
روزها از ابتدای حضورت که همواره برایم سخت و دشوار و همراه با کلی نگرانی بود مثل برق و باد گذشتند ...هیچ نفهمیدم گذرشان را ... تقویم انگار می دود و من در انتظار به آغوش کشیدنت بی تابم ...وای مامان چه شیرین شده اند این روزها چه شیرین و دست نیافتنی .... دلم می خواهد لحظات حضورت را با تکان و ضربه هایی که میزنی بیشتر حس کنم و غرق در لذت بشم . هر بار که درونم از وجود با برکت تو سرشار از تکان و لرزش می شود ، خدا رو شکر می کنم بخاطر زن بودنم ..... اگر یک زن نبودم این خوشبختی و غرور را هیچ وقت درک نمی کردم ....
"رنگین کمانم " روز دوشنبه بمناسبت عید غدیر تعطیل بود و من هم خوشحال ....چون هر دومون به استراحت بیشتر نیاز داشتیم ...شب قبلش خاله نجمه و ترنم و عمو علیرضا اومدن خونه مون و باهم شام خوردیم و کلی بهمون خوش گذشت ...خاله نجمه وسایل تو رو دید و کم کاستی های وسایلت و در آوردیم و ترنم هم این وسط کلی ذوق می کرد . راستی ترنم هم یه جفت گلِ سر خوشگل برات آورده بود که میدونم حتما خوشت میاد .
فرداش هم صبح رفتیم خونه مامانی (مامان من) که آش رشته بخوریم . خاله فاطمه هم طبق معمول برای شما یک کادو خوشگل ( آویز جغجغه ای برای کالسکه) رفته بود و تاکید می کرد که عیدی ناز ترمه هستش و حتماً بهش بگو اولین عیدی رو من بهش دادم خلاصه اینکه دورهمی خیلی بهمون خوش گذشت . عصر هم با خاله نجمه و عمو هادی قرار داشتیم که همو ببینیم و عمو هادی آش دوغ برامون درست کنه ... واقعاااا عصر پاییزی و بارونی و دِل انگیزی بود و آش دوغ هم کلی چسبید . بارون که قطع شد رفتیم پارک آب و آتش و تا دیروقت پیاده روی کردیم و پُل طبیعت که تازه افتتاح شده بود و ماهم افتتاح کردیم ....
ایشالا تو هم که فرشته زمینی شدی میزاریمت تو کالسکه و باز همراه بابایی این پُل قشنگ و طی می کنیم ...
دوستت داریم هوارتا ...
دخترخانومی نازنینم